کاش میشد گوشه ای نوشت..خدایا امشب خیلی خسته ام..فردا صبح بیدارم نکن
by : x-themes

این یکی از زیباترین شعرهایی هست که من شنیدم...

سلام...امروز چندتا شعر از بهترین شاعر زن ایرانی...استاد فروغ رو براتون میزارم...من که ارادت خاصی نسبت به ایشون و اشعارشون دارم...روحشون شاد و یادشون گرامی....

اولین شعر.شعر قشنگ از حمید مصدق و جواب زیباتری که فروغ به اون شعر داده....داستان سیب رو حتما بخوووووووووووونید...اگه نخونین ضرر کردین..

حميد مصدق خرداد 1343"


*تو به من خنديدي و نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك و تو رفتي و هنوز، سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت




" جواب زيباي فروغ فرخ زاد به حميد مصدق"


من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم

كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
این یکی هم جواب یک شاعر ناشناس که از زبون سیب جواب مصدق و فروغ رو داده
دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او کرد نگاه!

این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره یک عاشق
و لب و دندان
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
"او یقینا پی معشوق خودش می آید! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
"مطمئنا که پشیمان شده برمی گردد! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت!

نگاه کن که غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره آب مي شود
چگونه سايهء سياه سرکشم
اسير دست آفتاب مي شود

نگاه کن
تمام هستيم خراب مي شود
شراره اي مرا به کام مي کشد
مرا به اوج مي برد
مرا به دام مي کشد

نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب مي شود

تو آمدي ز دورها و دورها
ز سرزمين عطرها و نورها
نشانده اي مرا کنون به زورقي
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر اميد دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پرستاره مي کشاني ام
فراتر از ستاره مي نشاني ام

نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چين برکه هاي شب شدم
چه دور بود پيش از اين زمين ما
به اين کبود غرفه هاي آسمان
کنون به گوش من دوباره مي رسد
صداي تو
صداي بال برفي فرشتگان

نگاه کن که من کجا رسيده ام
به کهکشان، به بيکران، به جاودان
کنون که آمديم تا به اوجها
مرا بشوي با شراب موجها
مرا بپيچ در حرير بوسه ات
مرا بخواه در شبان ديرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از اين ستاره ها جدا مکن

نگاه کن که موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب مي شود
صراحي ديدگان من
به لاي لاي گرم تو
لبالب از شراب خواب مي شود
نگاه کن
تو مي دمي و آفتاب مي شود

 

به ایوان میروم و دستم را بر پوست کشیده شب میکشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
هچ کس مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
هیچ کس مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد

پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی ست!

 

دوست دارمش ...

مثل دانه ای که نور را

مثل مزرعی که باد را

مثل زورقی که موج را

یا پرنده ای که اوج را

دوست دارمش ...

 

نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز

ز جمع آشنایان می گریزم ، به كنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش

گریزانم از این مردم كه با من، به ظاهر همدم و یكرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند

از این مردم كه تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شكفتند

ولی آن دم كه در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند

دل من ای دل دیوانه من ، كه می سوزی از این بیگانگی ها

مكن دیگر ز دست غیر فریاد ، خدا را بس كن این دیوانگی ها

 

 

 

روز اول پيش خود گفتم

دیگرش هرگز نخواهم ديد

روز دوم باز مي گفتم

ليك با اندوه و با ترديد

 

روز سوم هم گذشت اما

بر سر پيمان خود بودم

ظلمت زندان مرا مي كشت

باز زندانبان خود بودم

 

آن من ديوانه عاصي

در درونم هاي هو مي كرد

مشت بر ديوارها مي كوفت

روزني را جستجو مي كرد

 

در درونم راه مي پيمود

همچو روحي در شبستاني

بر درونم سايه مي افكند

همچو ابري بر بياباني

 

مي شنيدم نيمه شب در خواب

هاي هاي گريه هايش را

در صدايم گوش مي كردم

درد سيال صدايش را

 

شرمگين مي خواندمش بر خويش

از چه رو بيهوده گرياني

در ميان گريه مي ناليد

دوستش دارم، نمي داني

 

بانگ او آن بانگ لرزان بود

كز جهاني دور بر مي خاست

ليك در من تا كه مي پيچيد

مرده ئي از گور بر مي خاست

 

مرده ئي كز پيكرش مي ريخت

عطر شور انگيز شب بوها

قلب من در سينه مي لرزيد

مثل قلب بچه آهوها

 

در سياهي پيش مي آمد

جسمش از ذرات ظلمت بود

چون به من نزديكتر مي شد

ورطه تاريك لذت بود

 

مي نشستم خسته در بستر

خيره در چشمان رؤياها

زورق انديشه ام، آرام

مي گذشت از مرز دنياها

 

باز تصويري غبار آلود

زآن شب كوچك، شب ميعاد

زآن اتاق ساكت سرشار

از سعادت هاي بي بنياد

 

در سياهي دست هاي من

مي شكفت از حس دستانش

شكل سرگرداني من بود

بوي غم مي داد چشمانش

 

ريشه هامان در سياهي ها

قلب هامان، ميوه هاي نور

يكدگر را سير مي كرديم

با بهار باغ هاي دور

 

مي نشستم خسته در بستر

خيره در چشمان رؤياها

زورق انديشه ام، آرام

مي گذشت از مرز دنياها

 

روزها رفتند و من ديگر

خود نمي دانم كدامينم

آن من سر سخت مغرورم

يا من مغلوب ديرينم

 

بگذرم گر از سر پيمان

مي كشد اين غم دگر بارم

مي نشينم، شايد او آيد

عاقبت روزي به ديدارم

 

 

 

سه شنبه 25 مهر 1391 17:9 |- آرزوووو -|

سلوووووووووووووووووووووم....خوووفین؟؟؟؟

چندروزه هی میخوام درمورد یه چیزی براتون بگم هی یادم میره!

تا یادمه میخوام بگم..

شما بروبکس باحال نت باشگاه پرواز و هم اندیشان رو میخونین؟؟

اصلا میدونین چی هست؟؟

این دوتا باشگاه توی تلتکست هستن.

باشگاه پرواز تلتکست شبکه دو صفحه650.که برای بالای 14سال هست

و باشگاه هم اندیشان تلتکست شبکه چهار که بالای 17 ساله...

ازتون واقعا خواهش میکنم برین این دوتارو مخصوصا باشگاه هم اندیشان رو بخونین چون تو زندگی من که خیلی تاثیر گذاشته...

به عنوان یه دوست خووب این باشگاهارو معرفی کردم...

راستی هرکس که این باشگاه هارو میخونه و هم باشگاهی هست نظر بده و بهم بگه.

میسییییییییییییی از همتوووون..

دوشتتون دالم یه خولده قد یه سوسک ملده!!

بااااااااااااااااااااای

 

شنبه 22 مهر 1391 19:54 |- آرزوووو -|

سلام...خوبین؟؟؟؟

چه خبرا؟؟؟؟خوش میگذره؟روزگار به کامتونه؟؟

خب خداروشکر.....

من که خیلی خوشحالم دارم بال در میارم..امتحان ریاضی فقط یه سوال کوچیک غلط داااااااارم!!

آخ جوووووووووون!نمرم خوب میشه!!!

خیلیییییییی خوشحالم...

امروز تو مدرسمون گفتن برین سالن مراسم بزرگداشت حافظ هست!!

انقدر خوشحال شدیم که یه زنگ میپره...رفتیم پنج دقیقه مدیرمون در مورد اینکه چقدر باید درس بخونیم گفت!

بعدم رفتیم کلاس...فقط زنگ تفریحمونو گرفت!

دوستم میگفت معنی بزرگداشت حافظ هم فهمیدیم!!

معلم جغرافیامون خیلییییییی باحاله!تنها معلمی که باهاش حال میکنیم همینه..فامیلیش کنگی هست..

داشت درمورد رود سند میگفت.....گفن:سند واسه کشورایی مث هند و چندتا کشور دیگه مقدسه. میریزن تو شیشه میبرن خونه هاشون یا میخورن واسه شفا پیدا کردن!.بعد جالب اینجاس مردم میرن تو رودخونش لباس میشورن بازی میکنن جیش میکنن توش!!!ههههههه

هرجلسه که جغرافیا داریم یه صفحه درس میده بقیشو ما ازش سوال میکنیم و میگیم و میخندیم...امروز میگفت این کلاس سرزمین آرزوهاست!نه درس میپرسم نه درس میدم..

ساناناز گفت:اگه سرزمین آرزوهاست چرا جلسه قبل امتحان داشتیم؟؟؟

اگه خدابخواد چند روز دیگه میریم شلمچه اردو!!

چیه؟بهم نمیاد خواهر بسیجی بشم؟؟

میخوام برم با دوستام خوش بگذرونم!!!!

خب دیگه...نظر بدیییین

فعلا بوووووووس بوس بوس واسه دوستای لووووس...خدافظی

 

شنبه 22 مهر 1391 15:48 |- آرزوووو -|

سلوووووووووووم...

خوفین؟؟؟؟؟؟؟؟

من خوفم...ولی یه خورده نالاحتم..

فردا امتحان زیاضی دارم....خودتون که میدونین احساسم نسبت به ریاضی چیه؟؟

کمی تا قسمتی خوندمش ولی یه سوال بزاری جلوم یه ذره هم نمیتونم حل کنم!

بیخیالش.....اصلا بهدرک..ته تهش صفر میشم!!!!!!!

خب....الان دارم آهنگ معین گوش مییییکنم!!!

زندگی باتو چقدر قشنگه خووووب من/آسمون عشق چه آبی رنگه

سربزار آروم به روی شونم شیرینم/وقتی که خسته ازاین زمونه ام...

ای غم عشق تو چاره ی من بودنت عمر دوباره ی من/توی این شبهای بی ستاره چشمای قشنگ تو ستاره ی من

اصلا به شخصیتم نمیاد این آهنگای قدیمی ولی الان دارم باهاش حال میکنم!یاد سحر افتادم تو مسابقه دنس خردادیان که با این آهنگه رقصید...

راستی شماها مسابقه دنس نگاه میکنین؟؟؟؟من که خیلی دوستش دااارم...

با اینکه ماهواره نداریم ولی همیشه  از این و اون میگیرم نگاه میکنم...

از تاتیانا پرز هم خیلییییییییی خوشم میاد!..آدم باحالیه...راستی شنیدم با خردادیان ازدواج کرده..نمیدونم راست بود یا شایعه ولی اصلا به هم نمیان....

اصلا یه نظر سنجی میزارم ببینم تو مسابقه رقص بیشتر طرفدار کی هستین؟؟نظر بدین ها...

خب..من دیگه برم تا مامانم نیومده گیر بده بهم!!!

فعلا خداااااااااافظی

 

 

جمعه 21 مهر 1391 20:7 |- آرزوووو -|

این عکسه خیلیییییییییی نازه

 

من

تنهایییییییییییی

اینم مث من تنهااااس

مداد رنگیایییییی قلبیییییییییییی

جا قحطی بود آخه؟؟؟؟

پنج شنبه 20 مهر 1391 16:55 |- آرزوووو -|

سلووووووووووووووووم...یه خواهش...هرکسی که میاد تو چت باکس یه پی ام برام بذاره......

دوست دارم بدونم دوست دارین درچه مورد بحرفم؟؟؟چی بزارم بهتره؟؟؟

وبلاگم چطوریه؟؟؟...شخصیت خودم چطوره؟؟؟

بخدا اگه پی ام بدین انقدر خوشحال میشم...تو مایه های این

آخه میدونین چیه؟؟؟من خیلی تنهاام..کسی نیست بهم ایناروبگه......

تنهاییییییی مث یه بیماری میمونه..تنهایی قلب منو میسوزونه..

خیلی دیگه سنگدلین اگه بعد انقدر مظلوم بازی هام پی ام ندین!!!!

ایشالا هرکی نظر نمیده درد منو یه روزی بکشه!!!

حالا جرآت دارین نظر ندین...من نفرینام خیلی زود میگیره ها!!!!!

هههههههه....

امضا...دخمل مظلووووم!!!

پنج شنبه 20 مهر 1391 16:37 |- آرزوووو -|

سلاااااااااااااااام..

میخوام امروز شمارو با دوستام آشنا کنممممممممممم...

از اونایی که صمیمی ترن شروووع میکنم..

1.سحر:صدتا اسم مستعار داره!..یکیش یلدا یکیش اسم خودمه که آرزو هست..یکیش لیندا!..والله ما موندیم چی صداش کنیم!..از سوم ابتدایی تا الان که دوم دبیرستانیم باهمیم..خونه هامون نزدیک همه...

خیلییییییی آدم شاد و پرانرژی هست ولی خیلی هم خونسرده....

بعضی وقتا انقدر آروم و خونسرده دوست دارم بکشمش!

این دوستم سفیده قدش 176 هست!!تعجب نکنین ها..بخدا قدش همینقدره!..تپل هم هست..خلاصه قدوقواره داره ماشالله  هرکول پیشش کم میاره!..رشتش مث خودم تجربیه ولی مدرسه هامون جداهست

بعدی مرمر جووووونه!..خیلی بامعرفت و پایه وباحاله..خیلی دوستش دارم..اسم وبلاگش ایالت مرمر ایرونیه..حتما بهش سر بزنین...رشتش تجربیه ولی تو مدرسه ما نیست

دوست بعدیم فاطی:الان دوساله باهاش دوستم...دختر مظلوم بدبخت که مامانش از مامان من هزار برابر بدتره!مثلا بعضی نمیزاره فاطی رمان بخونه..از خونه نمیزاره تنها بره بیرون...تلوزیون رو براش ساعتی کرده...خلاصه اینکه عزرائیله!فاطی هم باید بسوزه و بسازه...این دوستم یه بی اف داره اسمش بهزاده الان دو سه ساله باهمن...پسره هیچی نداره واسه همین نمیتونه بره خواستگاریش...من از این بهزاد متنفر بودم چون بااینکه دوست پسر فاطیه ولی از من خواست دوست دخترش بشم!!...پسرا همینن دیگه!

فاطی لاغر و قد تقریبا کوتاه مایل به متوسطه...فاطی بابا نداره ولی ناپدری داره.رشتش هم ریاضیه.

بعدی ثریاست...یه دختر خیلی شاد و شنگول که میخواد بازیگر طنز بشه!!واقعا هم بهش میاد..بهش میگیم خواهر علی صادقی!..قیافش مث کفشدوزکه..قدبلند و لاغر...فاطی میگفت از یه نفر شنیدم ثریا خانواده ی خلاف و بدی داره و مامانش مواد پخش میکنه....از اون موقع یه خورده با ثریا رابطم کمتر شده..راستی ثریا باباش فوت شده..سریع هم اشکش در میاد!رشتش هم انسانیه

بعدی غزال هست...غزال دختر خووفیه..امسال باهم صمیمی شدیم..تو کلاس خودمونه..قد نسبتا کوتاه ..بچه بامرام و باحالیه...دوست پسر هم نداره...عاشق سریال دونگ یی هست!

بعدی زهراس...رشتش ریاضیه دختر خیلییی پایه ایه..اسم دوست پسرش عبدالرضاس...قد متوسط و لاغر و سبزه.

ستاره:رشتش ریاضیه قد بلند یکم بچه منفیه...دوست پسر داره ولی اسمشو نمیدونم..تازه امسال اومده مدرسه ما..

چندتا از دوستام که الان دیگه ازشون خبر ندارم هم هستن..مثلا کیمیا..یه دختر به شدت سیاست مدار و بیشعور...

خیلی خراب بود و من دیر فهمیدم....

یکیش هم نیکتا که چون مدرسمون جدا شد دوستیمونم تموم شد....

امضا...یه دووست بامرام

 

 

پنج شنبه 20 مهر 1391 12:5 |- آرزوووو -|

سلوووووم....

الان تو سایت شیرین پسر بودم...

خیلی مطلبای قشنگ و باحالی داره...

چندتا از مطلباشو گلچین کردم براتون میزاااارم...

به مامانم ميگم ميخوام برم بيمارستان ملاقات
خاله..
ميگه :تيريپِ فاميل دوستي ور ندار ، پرستار خوشگله
امروز شيفتش نيست!
مامانه تيزه من دارم؟ فك و فاميله داريم؟

چند سال پيش دختر خالم با پسر 1 سالش اومد خونمون.قبل از اينکه بره ماي بيبي بچشو عوض کرد چون روش نميشد تو کيفش گذاشت که ببره بندازه تو سطل اشغال خودشون(خونشون نزديک ما بود)بعدش رفت ,,, 20 دقيقه بعد ازاينکه رفت يکي زنگ خونمون رو زد ديدم دختر خالم داره گريه ميکنه دزد کيفشو با اون ماي بيبي کذايي زده بود:))) (وقتي تعريف ميکرد ميگفت هي من بکش هي دزده بکش)با خودم گفتم سر يه پوشک پيپي اي چه بکش بکشي بوده )

 من آخرش خودمو از دست خواهرم مي کشم. يه تيکه خمير مجسمه ي کرم رنگ دستش بود. داشت ميچلوندش. يهو ديدم جيغ زد از جاش پريد.( حالا بماند که جيغاش دقيقاً بنفش پر رنگه) بش ميگم چه مرگته مينا؟ ميگه هيچي خميرو گذاشتم لاي انگشتاي پام بعد يادم رفت ورش دارم. چند دقيقه بعد که چشمم به انگشتاي پام افتاد فک کردم 6 تا انگشت دارم.خواهر توهميه ديوونس من دارم؟!!! فک و فاميله داريم؟ داريم؟

با بابام رفتم تو اينترنت واسه ثبت نام دانشگاه بعد يه صفحه رو ميخواست اشتباه باز کنه گفتم نــرين توش (نرو تو سايت)عصباني شده ميگه چي؟ !بي ادب نرينم توش؟! برو بيرون . فک و فاميله داريم؟

يه داماد داريم هر وقت که مياد خونمون سر شام و نهار بشقابشو ميده مامانم ميگه:” مامانم شما زحمتشو بکش ” اونم رودرواسي گير ميکنه همه گوشتارو خالي ميکنه بشقابش. ما هم استخوان ليس ميزنيم فک و فاميل سياستمداره داريم؟ فک و فاميله داريم؟

تا حالا دقت کردین وقتی سوهان میخوری ۹۵%ش
میره لای دندونات و فقط ۵%ش نصیب معدت میشه؟!!!

تا حالا دقت کردین همـیشـه دَنـده ماشیـن خــــوب جـا مــــی خــــوره
اِلـا موقعــــی کـه بابات کِنــــارتِ

همه پیرزنا مث برف پاک کن میرقصن ؟؟؟ یا مادر بزرگ من اینجوریه فقط ؟
مسوولان رسیدگی کنید لطفا !!!

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻞﺕ ﺭﻭ ﺟﺎﯼ۱۴۴، ﺑﺎ ۱۴۱ ﺷﺎﺭﮊ ﮐﻨﯽ …

دقت کردین !؟
وقتی دعواتون با ی

کی تمام میشه تازه کلی جواب های دندون شکن به ذهنتون میرسه !

الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه
از نظر پدر و مادرتون، بچه همسایه یا بچه فامیل بهتر از شما بیکار میشینه

مصارف جعبه یکبار مصرف پنیر توو خونه
۱- خود پنیر
۲- قالب یخ
۳- جا قرصی
۴- جامدادی
۵ – جا ادویه
۶ – پیمانه برنج
۷ – نگهداری رب
۸ – نگهداری پیاز داغ
– جا صابونی
۱۰ – کاسه حمام
۱۱ – تفاله گیر ظرف شویی
۱۲ – تحویل به بازیافت
و در پایان افسوس خوردن که:
خره حیف بودا میشد هنوز ازش استفاده کرد..

خوب بووووود؟؟؟؟؟

دستت درد نکنه شیرین پسر جوووووووووووون!

امضا...دخمل بیکاار

پنج شنبه 20 مهر 1391 11:24 |- آرزوووو -|

سلام...

الان پنج دقیقه از مامانم وقت گرفتم بیام یه چیزی ارسال کنم!!..

ازصبح تاحالا کابل اینترنتمو برداشته...یعنی مامان تا این حد گیییر؟؟

هی میگه میری استفاده منفی میکنی ازنت..

هروقت دلم میگیره میشینم گریه میکنم میگه دیوونه شدی!

آخه مادر ن..همین گیر ها رو میدی میری رو مخ من..منم هی حرفای دلمو میریزم تو خودم افسرده میشم...

از صبح کارم شده بود گشتن تو خونه دنبال این کابل اینترنت...

معلوم نیس کجا هم قایمش میکنه!!

دفعه قبلی هم یه بار قایمش کرده بود...حدس بزنین کجا بود؟؟

تو کمد زیر پتو و رختخواب هامون!!

یه بارم گذاشته بود تو کشو لباساش!!

مامان باهوشه ما داریم؟؟؟؟؟؟

خدایا...به این مامان من یکم قدرت درک بده...بفهمه من چی میکشم!!

من نمیدونم عقده ی چی رو داره سر من خالی میکنه!!...

شما بگین من چیکار کنم؟؟؟ها؟؟؟؟؟؟

امضا/صاحب....ترین مامان دنیا.

جای خالی رو خودتون حدس بزنین!!

 

چهار شنبه 19 مهر 1391 21:9 |- آرزوووو -|

سلوووووووووووم علیکم....

خوووفین؟؟

من که خیلی خوبم....چون فردا پس فردا مدرسه تعطیییییییییییله!!!!

امروز تو مدرسه زیست و شیمی و ریاضی داشتیم...زیست و شیمی خوب گذشت ولی زنگ ریاضی...

داشتم می مردم....من از همینجا با عرض معذرت به معلم ریاضیمون میگم::خانوووم قاسمی...من از ریاضی متنفررررررررررررررررم...تو مایه های این.!!

نمیدونم آخه به من چه که دنباله ی هندسی چیه؟؟؟به من چه جمله ی nام یه دنباله رو پیدا کنم؟؟؟؟خیر سرم میخوام برم داروساز بشم....ریاضی به چه دردم میخوره؟؟؟؟؟

یا نمونه بعدیش همین فیزیک.....

از همون جلسه اول به معلممون گفتم من از فیزیک بدم میاد....

هرجلسه میاد بهم میگه تو هنوز از فیزیک بدت میاد؟؟؟

منم با کمال پررویی میگم خانم هرلحظه دارم بیشتر ازش متنفر میشم...!!

قیافه معلممون انقدر دیدنی میشه وقتی اینو میگم!!

این شعره رو پارسال زنگ ریاضی گفتم!!..

جذر و جبر و این توان و هندسه/هرچی هست اصلا نمیخوامش بسه

از کلاس اول اندر مدرسه/گفت معلم این یکه این دو وسه

ناگهان در طی سالهای جدیید /ضرب و تقسیم ونماد آمد پدید

هرچی هم از یادگیریشون میگذشت/چشم من هیچ انتهایی رو ندید

دیگه فرصت نکردم بقیشو بنویسم.....

خوب بود؟؟؟؟؟؟

خودم میدونم یخورده چرت و پرت بود!ولی حداقل حس واقعی من نسبت به ریاضی رو خوب بیان میکنه!!!

دم بروبچه های باحال نمونه رشد بندرعباااااااس گرمممممممممم!

بچه ها...یه نظر بدین..میخوام ببینم دوست دارین با دوستای صمیمی من آشنا بشین؟؟؟اگه دوست دارین میخوام تو مطلب بعدی درمورد اونا بنویییییییییسم....پس بگین دوست دارین یانه؟؟؟؟؟

امضا...یه دخمل متنفر از ریاضی و فیزیک!1

چهار شنبه 19 مهر 1391 17:9 |- آرزوووو -|

واقعا چرا؟؟؟؟؟

چرا بعضیا انقدر دل سنگ شدن؟؟

چرا بعضیا میزارن وقتی بهشون خووب وابسته شدی میگن شرمنده..من به دردت نمیخورم؟؟

چرا بعضیا دروغکی جلوی روت اشک میریزن ولی پشت سرت با غریبه ها میخندن؟؟؟

چرا وقتی دستات داغ داغه از عشق..ولت میکنه میره با اونی که دستاش مث برفه؟؟

چرا ؟؟چرا؟؟؟

چرا وقتی هم عشق دوطرفه میشه یه عالمه سد جلوی رومون پیدا میشه؟؟؟؟

مث لیلی و مجنوون...خسرو و شیرین....

عشق واقعی یا پیش نمیاد..یا اگه بیاد افسانه میشه..چرا؟؟؟؟

تورو خدا یکی پیدا شه جواب چراهای منو بده..........

امضا ...بدبختترین دختر کهکشان راه شیری..

سه شنبه 18 مهر 1391 21:14 |- آرزوووو -|

سلووووووم...

الان از اون موقع هاییه که من خیلی شاد و شنگولم!!

حالا باور کردین من دیوونه ام!....

یه موقع خیلی شادم یه موقع خیلی غمگین....

الان میخوام خاطره بازی کنمممم...با خاطره های خنده دااار!

1.یه دوستی دارم اسمش ستاره هست خانم مهندس آیندس! یه داداشی داره اسمش سامانه 18 سالشه...میگفت دوروز پیش دوست سامان خونمون بوده باهم تو اتاقش بودن...بهش اس دادم:داداشی روزت مبارک!!(دوروز پیش روز جهانی کودک بود!!!)

2.یه دختر گرد و تپلی تو کلاسمونه اسمش سانازه.بهش میگیم ساناناز..بعضی وقتا هم بهش میگیم آناناس!!

این ساناناز خانم خرم آبادیه یعنی لرههههه!!

دیروز داشت یه جریانیو واسه یکی از بچه ها تعریف میکرد دختره نمیفهمید منظورشو..صدبار واسش تعریف کرد بازم دختره میگفت چی؟نفهمیدم....یهو ساناناز اعصابش از نفهم بودن دختره خورد شد گفت:فاطی..مگه تو لری؟؟؟؟؟؟

کلاس منفجر شد!!

3.یه ساله خودمو جر دادم به بابام میگم واسم تبلت بخر..هی میگه نمیخرم به دردت نمیخوره....دیروز باز داشتم بهش میگفتم برام بخره..مظلوم زل زده تو چشام میگه آرزو...اصلا تبلت چیه؟؟؟

ومن تو این حالت بودم

4.دوستم تعریف میکرد:چند روز پیش رفتم بازار همه پسرا هی بهم میگفتن خیلی خوشگلی...خوشگل خانم..

گفتم:خب..تو چی جوابشونو میدادی؟؟

دوستم::من تو این فکر بودم اگه من خوشگلم چرا بهم شماره نمیدن؟؟؟؟

5.به دوستم میگم:این شکلاتای تلخ رو دوست داری؟؟من که عاشقشونم....میگه:آره..منم خیلی دوست دارم..

دوثانیه نشده برگشته میگه:کدوما؟؟؟

امضا....دخمل عاشق

 

 

 

سه شنبه 18 مهر 1391 14:2 |- آرزوووو -|

 

تو روزگار بی کسی  احساس من معنی نداشت
دنیا بجز تنهاییاش برای من چیزی نداشت
رفیق تنهایی من فروغ و شاملو بودن
آدمای دنیای من بی احساس و دورو بودن
کسی نپرسید چرا من تو عمق شادی غمگینم
کسی نمیخواست بدونه دلیل بغض سنگینم
آرزوی من از خدا فقط یه چیز ساده بود
جون من اضافی رو بگیره از تن خیلی زود

من میخوام اشکو بفهمم وقتی از چشام میریزه/تنهایی گرچه کشندس..واسه من خیلی عزیز

تو کتاب نوشته عاشق خیلی تنها خیلی خستس/جای بارون بهاری روی چترای شکستس

اما من میگم یه عاشق همه ی دنیا رو داره

همه چترا رو باید بست وقتی آسمون میباره

سه شنبه 18 مهر 1391 13:2 |- آرزوووو -|

سلاااااام....خوبین دوستای گلم؟

من که خیلیییییی خوبم.چون امروز تو مدرسه برام خیلی زود گذشت...

دیشب تو سایت تنهایی یه آهنگ که برای فیلم در امتداد شهر بود رو دانلود کردم....واقعا فوق العاده بووووووود...

فیلم رو هم رفتم گرفتم...حتما برید بگیریدش چون داستان فیلم هم خیلی قشنگ بود..محمد رضا گلزار..آنا نعمتی و... بازیگراش هستن....این متن آهنگه که خیلی زیباست..

کی فکرشو میکرد اینجوری تموم شه/همه ی آرزوهام انقدر ساده حروم شه

کی فکرشو میکرد یکی از ما آخرش تنها بمونه.

از دست دادیم همدیگرو دنیا تنهامون گذاشت/عشق بین من و تو پایان خوبی نداشت

تنهای تنها شدیم چشمامون بارونیه/قلبم اینجا بعد تو تو خلوت زندونیه

واسه جبران گذشته پلی پشت سرمون نیست/میسوزیم و انگار هیچکی نگرون نیست

ما به هم قول داده بودیم که تا آخرش کنار هم میمونیم...

از دست دادیم همدیگرو دنیا تنهامون گذاشت /عشق بین منوتو پایان خوبی نداشت

تنهای تنها شدیم چشمامون بارونیه/قلبم اینجا بعد تو تو خلوت زندونیه

امضا...تنهای اول

سه شنبه 18 مهر 1391 12:44 |- آرزوووو -|

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممم به همه دوستای گلمم..

شرمنده دیر شد..

مسافرت بودم..

عیدتون مبااااااااااااارک بعد 14 روز@
خوش کذشت؟؟؟؟؟؟؟

به من که خیلییی خوش گذشت..ولی الان......

فک کن..تواین 13 روز 24 تومن شارژ خریدم!!!

ااا..خودمم موندم!

راستی داییم داره زن میگیره..هوراااا..منم زن دایی دار شدم!!

الان زیاد حالم خوش نیس...

قرار بود با یه بنده خدایی برم بیرون..ولی نشد...

اونم ازم عصبیه...

 

عکس هایی عاشقانه و احساسی از لحظات تنهایی ، www.irannaz.com

نمیدونه خودمم اعصابم خورده....کلی گریه کردم..نبود ببینه!!

خلاصه اینکه دارم دیوونه میشممممممم..

منم احساساتی فجیییییع...

هی خداااااا..

مامانمم از اونور گیر داده بهم...

یعنی بدشانسی دیگه نمونده که نیاورده باشم امروز

اووووووووووووووف

سردرد گرفتم..

وای خدا.

نجاتم بده

............................................

اعصابم تخمی شده...آآآااخ سرم..

 

پنج شنبه 1 فروردين 0 20:1 |- آرزوووو -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد